×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

eshghi

عشقولانه

× chert o pert
×

آدرس وبلاگ من

yahagh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ehsan_mahdavi

حکایتی جالب

گويند صاحبدلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت. نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از نماز، بر منبر رود و پند گويد. او پذيرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ‏ها همه به سوى او بود. مرد صاحبدل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر كس از شما كه مى ‏داند امروز تا شب خواهد زيست ونخواهد مرد، برخيزد! كسى برنخاست. گفت: حالا هر كس از شما كه خود را آماده مرگ كرده است، برخيزد! باز كسى برنخاست. گفت: شگفتا از شما كه به ماندن اطمينان نداريد؛ اما براى رفتن نيز آماده نيستيد.....
سه شنبه 2 شهریور 1389 - 2:03:21 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم